کد مطلب:230209 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:281

سلطان دین
بر آن سرم كه كنم پاره مانع دیدار

برون جهم ز حصار طبیعت و پندار



به آب توبه بشویم صحیفه ی اعمال

به اشك چشم كنم پاك فطرت از زنگار



بر آن سرم كه شوم آشنای عالم قدس

برون كنم ز دلم دوستی این مردار



بگیرم عبرت از اوضاع این سرای سپنج

كه بهر كس نبود اندر آن مجال قرار



چه اعتماد بر این روزگار پر آشوب؟

چه اعتماد بر احوال گنبد دوار؟



سزاست آنكه نمایم تدارك مافات

به سوز حال ندامت به آه استغفار



به مدح حضرت سلطان دین امام رضا

به افتخار نمایم ولای خود اظهار



امین قادر سبحان، امان خلق زمان

سپهر مجد و كرامت، مكان عز و وقار





[ صفحه 12]





ولی ثامن و ضامن خدایگان شرف

بزرگ ظل خداوند قادر جبار



امام مشرق و مغرب علی بن موسی

سلیل ختم رسولان محمد مختار



غیاث عالمیان حجت خدای جهان

قوام ملت و دین، نجل حیدر كرار



طواف مرقد او هست منتهی الامال

نگاه رحمت او هست مقصد ابرار



غبار خاك درش توتیای چشم ملك

ضیای قبه ی او شمع محفل احرار



فضائلش بود افزون ز قطره ی امطار

مناقبش بود افزون ز موجهای بحار



ز آب جوی حریمش نمونه ای زمزم

ز بوی عطر رواقش نشانه مشك تتار



به درگهش به تذلل نمایم استشفاع

ز روضه اش به ضراعت نمایم استنصار





[ صفحه 13]





ز حق به مشهد او باد رحمت و صلوات

ز ما درود و تحیات بی حد و بسیار



سؤال «لطفی صافی» ز حضرتش این است

كه در شداید و اهوال باشدش او یار



شوال 1411 ه. ق / اردیبهشت 1369



[ صفحه 14]